برند : کوله پشتی
دستهبندی : داستان و رمان
220,000 18%
179,000 تومان
قطار رد شد صدایی از پشت سرم شنیدم و آنا را دیدم که از اتاق بیرون می آید به سرعت طرف ما دوید،وقتی کنار او رسید زانو زد و دست هایش را روی گلوی تام گذاشت تام هنوز نگاه حاکی از هراس و درد را در چهره اش داشت.خواستم به او بگویم نه فایده ای ندارد حالا دیگر نمیتوانی به او کمک کنی اما بعد فهمیدم که سعی نداشت جلوی خونریزی را بگیرد میخواست مطمئن بشود فنر در بطری بازکن را پیچاند و بیشتر و بیشتر در گلویش فرو برد و در تمام مدت آرام آرام با او صحبت می کرد نمیتوانستم بشنوم که چه میگفت