تارهایِ جادوییِ فرانکی پِرِستو

تارهایِ جادوییِ فرانکی پِرِستو

برچسب‌ها:
  • نویسنده: ميچ آلبوم
  • مترجم: سحر توكلى
ناموجود
متاسفانه این کالا در حال حاضر موجود نیست. می‌توانید از طریق لیست بالای صفحه، از محصولات مشابه این کالا دیدن نمایید.
  • توضیحات
  • مشخصات
  • نظرات

: ویژگی منحصر به فرد این اثر میچ آلبوم، راوی متفاوت و نامتعارف رمان است. راوی این رمان صدای موسیقی است که به روایت داستان و زندگی گیتاریست خوش نام و اسطوره‌ای به نام فرانکی پرستو می‌پردازد. داستان از مراسم تدفین و خاکسپاری شخصیت اصلی رمان آغاز می‌شود و تا لحظه پایانی، ضرب آهنگ متفاوتی از چالش‌ها و اتفاقات زندگی بزرگترین گیتاریست جامعه هنری ارائه می‌کند که با شش سیم جادویی گیتارش که هدیه ای است کوچک از استاد گیتار نابینایش، زندگی انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. داستان کودک یتیم نه ساله‌ای که در پس جنگ های داخلی اسپانیا به دنبال تقدیرش راهی آمریکا می شود و ته یک کشتی کوچک پا به این سرزمین می‌گذارد.

این مترجم ادامه داد: میچ آلبوم در پایان نسخه اصلی کتاب اشاره کرده که بسیاری از شخصیت‌های داستان با توجه به شخصیت‌های واقعی نوشته شده اند و حتی خیلی از آنها را از نزدیک ملاقات کرده تا شخصیت فرانکی پرستو این گیتاریست جادویی را بیافریند.

توکلی گفت: این رمان درباره پیوستن انسان‌ها به گروه هایی در زندگی ست که بر اساس استعداد و قریحه ای که در بدو تولد به آنها بخشیده می شود شکل می گیرند.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

سرانجام فرانکی صحنه وود استاک را دید. مثل میدانی در تاریکی روشن شد و جایگاه عظیمی از تماشاچیان را نورانی کرده بود.
- هی، نگاه کن ...
- چی؟
- هیچی داداش.
- ببخشید.

قرص سبز باعث می‌شد دایم حالش تغییر کند. به مردم پرخاش کند. اطرافش محو و دوباره شفاف شود. احساس کرد گیتارش از پشتش سُر خورد. وقتی فرانکی دانش‌آموز بود، ال مایسترو به او یاد داده بود برای اینکه از دست افکار مزاحم خلاص شود، آهنگی را که می‌خواهد بنوازد زمزمه کند تا افکار و انگشتانش یکی شوند.

حالا همان‌طور که سلانه‌سلانه از میان گودال‌های لجن و چادر‌ها، توالت‌های صحرایی و آدم‌های چمباتمه زده ‌یا پشت‌به‌پشت هم نشستهی روی‌ توالتها می‌گذشت، فقط این سه کلمه را پشت‌سرهم با خودش تکرار می‌کرد: «آرورا ... بچه ... صبحانه.»

سرعتش را بیشتر کرد مصمم شد که همه‌چیز را سروسامان دهد.

- آرورا ... بچه ... صبحانه. اُ .... آرور را ...
- مواظب باش.
- بچه ...
- راحت ...
- صبحونه ...

ناگهان شروع به دویدن کرد یا شاید هم فکر می‌کرد دارد می‌دود، نور بیشتر و صدای موزیک بلندتر شد، درحالی‌که از میان جمعیت می‌گذشت، صداهایی می‌شنید.

- ببخشید.
- آرورا ...
- اون یارو رو دیدی؟
- عزیزم.
- کدوم یارو؟
- صبحونه.
- همونی که گیتار داره. اون ... اسمش چیه! پرستو!
- فرانکی پرستو؟ خودشه!

    • نویسنده
      ميچ آلبوم
    • مترجم
      سحر توكلى
    شما هم می‌توانید در مورد این کالا نظر بدهید.
    برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.
    افزودن نظر جدید
    برگشت به بالا
    ×